بعضی وقتها...مثل الان... که نمیدونم چی بگم ، می نشینم و وبلاگ خودم رو میخونم. نه اینکه حرفی برا گفتن ندارم... دارم... خیلی هم دارم ولی درد اینه که « او » نیست تا نوشته های منو بخونن و حرفامو بشنون. حرفای نگفته ی زیادی دارم که حقم بود آنها رو به « او » بگم ولی نشد... ده ها حرفی که « او » از من نشنید...,حرف دارم,حرف دارم آروم باش,حرف دارم باهات خدا,حرف دارم با خدا,حرف دوستت دارم,من حرف دارم,خیلی حرف دارم,حرف ها دارم,من حرف دارم آوا,حرف ها دارم اما ...ادامه مطلب